- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
آخرین سخنان و وصیت های پیامبر به علی (ع) و حضرت زهرا (س)
یا فاطمه تو اولین کسی هستی که به من ملحق میشوی: پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم در آخرین روز های عمر مبارکش رو به على علیهالسلام كرده فرمود: اى برادر آيا وصيت مرا میپذيرى و به وعده من وفا میكنى و قرض مرا ادا میسازى و امور بازماندگانم را اداره مینمائى؛ على علیهالسلام عرض كرد آرى فرمان تو را از دل و جان میپذيرم و آن را اجرا میكنم. پيغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: نزديك بيا چون پيش رفت على علیهالسلام را به سينه چسبانيد و انگشترى خود را از انگشت مباركش بيرون آورده فرمود: اين انگشترى را در انگشت كن؛ سپس شمشير و زره و تمام سلاح هاى جنگى خود و پارچه را كه در هنگام پيكار به شكم میبسته و لباس جنگ میپوشيده و بكار زار می رفته حاضر كرده همه را به على علیهالسلام تسليم نمود فرمود به نام خدا به منزل خود برو. قال النبی صلیاللهعلیهوآلهوسلم لعَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیهالسلام فَقَالَ لَهُ يَا أَخِي تَقْبَلُ وَصِيَّتِي وَ تُنْجِزُ عِدَتِي وَ تَقْضِي عَنِّي دَيْنِي وَ تَقُومُ بِأَمْرِ أَهْلِي مِنْ بَعْدِي قَالَ نَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ لَهُ ادْنُ مِنِّي فَدَنَا مِنْهُ فَضَمَّهُ إِلَيْهِ ثُمَّ نَزَعَ خَاتَمَهُ مِنْ يَدِهِ فَقَالَ لَهُ خُذْ هَذَا فَضَعْهُ فِي يَدِكَ وَ دَعَا بِسَيْفِهِ وَ دِرْعِهِ وَ جَمِيعِ لَامَتِهِ فَدَفَعَ ذَلِكَ إِلَيْهِ وَ الْتَمَسَ عِصَابَةً كَانَ يَشُدُّهَا عَلَى بَطْنِهِ إِذَا لَبِسَ سِلَاحَهُ وَ خَرَجَ إِلَى الْحَرْبِ فَجِيءَ بِهَا إِلَيْهِ فَدَفَعَهَا إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام وَ قَالَ لَهُ امْضِ عَلَى اسْمِ اللَّهِ إِلَى مَنْزِلِكَ على علیهالسلام در تمام اين مدت از پيغمبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم كناره نمى گرفت و پيوسته منتظر اجراى دستورات آن جناب بود فرداى آن روز كه درب خانه اش به روى مردم بسته بود و كسى از احوال آن جناب اطلاعى نداشت و بيمارى آن حضرت شدت يافته على علیهالسلام براى انجام پاره از امور ضرورى خود رفته بود رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم اندكى حالش بهتر شد على علیهالسلام را نديد زن هاى رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم اطراف او را گرفته بودند پیامبر فرمود: برادر و رفيق مرا بخوانيد پس از اين جمله دوباره ضعف بر آن حضرت مستولى گرديد، و از حال رفت. عائشه گفت ابو بكر را بگوئيد بيايد. ابوبکر داخل شده و بالين آن حضرت نشست چون رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم ديده گشود چشمش به جمال تهى از كمال ابو بكر افتاد صورت برگردانيد ابو بكر دانست اشتباه كرده از جاى برخاست و گفت اگر او به من نيازمند بود صورت بر نمى گردانيد و حاجتش را میفرمود چون بيرون رفت دوباره رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم همان جمله را تكرار كرد. حفصه گفت عمر را حاضر كنيد چون حضور يافت و چشم حضرت رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلم به آن نامقبول افتاد صورت برگردانيد و او هم خارج شد. بار سوم رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود برادر و صاحب مرا بخوانيد ام سلمه كه حق از او خوشنود باد گفت: على را بگوئيد حاضر شود كه پيغمبر اكرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم جز او به ديگرى عنايتى ندارد على علیهالسلام را به حضور خواندند چون ایشان وارد شد گوئي روح روانى به رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم دميدند؛ شاد و خندان گرديده او را نزديك خواند مدتى با وى به راز پرداخت سپس على علیهالسلام از جا برخاست و به گوشۀ آرام گرفت تا پيغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم به خواب رود چون او خوابيد از خانه بيرون رفت مردم پرسيدند رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم با تو چه نجوائى داشت و چه فرمود؟ پاسخ داد هزار باب علم به من آموخت كه از هر بابى هزار باب ديگر گشوده مى شود و مرا به كارهائى مأموريت داد كه به خواست خدا بدانها قيام خواهم كرد. فَلَمَّا كَانَ مِنَ الْغَدِ حُجِبَ النَّاسُ عَنْهُ وَ ثَقُلَ فِي مَرَضِهِ وَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیهالسلام لَا يُفَارِقُهُ إِلَّا لِضَرُورَةٍ فَقَامَ فِي بَعْضِ شُئُونِهِ فَأَفَاقَ إِفَاقَةً فَافْتَقَدَ عَلِيّاً علیهالسلام فَقَالَ وَ أَزْوَاجُهُ حَوْلَهُ ادْعُوا لِي أَخِي وَ صَاحِبِي وَ عَاوَدَهُ الضَّعْفَ فَأَصْمَتَ فَقَالَتْ عَائِشَةُ ادْعُوا لَهُ أَبَا بَكْرٍ فَدُعِيَ فَدَخَلَ عَلَيْهِ فَقَعَدَ عِنْدَ رَأْسِهِ فَلَمَّا فَتَحَ عَيْنَهُ نَظَرَ إِلَيْهِ وَ أَعْرَضَ عَنْهُ بِوَجْهِهِ فَقَامَ أَبُو بَكْرٍ فَقَالَ لَوْ كَانَ لَهُ إِلَيَّ حَاجَةٌ لَأَفْضَى بِهَا إِلَيَّ فَلَمَّا خَرَجَ أَعَادَ رَسُولُ اللَّهِ صلیاللهعلیهوآلهوسلم الْقَوْلَ ثَانِيَةً وَ قَالَ ادْعُوا لِي أَخِي وَ صَاحِبِي فَقَالَتْ حَفْصَةُ ادْعُوا لَهُ عُمَرَ فَدُعِيَ فَلَمَّا حَضَرَ رَآهُ النَّبِيُّ علیهالسلام فَأَعْرَضَ عَنْهُ فَانْصَرَفَ . ثُمَّ قَالَ ادْعُوا لِي أَخِي وَ صَاحِبِي فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا ادْعُوا لَهُ عَلِيّاً فَإِنَّهُ لَا يُرِيدُ غَيْرَهُ فَدُعِيَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام فَلَمَّا دَنَا مِنْهُ أَوْمَأَ إِلَيْهِ فَأَكَبَّ عَلَيْهِ فَنَاجَاهُ رَسُولُ اللَّهِ صلیاللهعلیهوآلهوسلم طَوِيلًا ثُمَّ قَامَ فَجَلَسَ نَاحِيَةً حَتَّى أَغْفَى رَسُولُ اللَّهِ صلیاللهعلیهوآلهوسلم فَقَالَ لَهُ النَّاسُ مَا الَّذِي أَوْعَزَ إِلَيْكَ يَا أَبَا الْحَسَنِ فَقَالَ عَلَّمَنِي أَلْفَ بَابٍ فَتَحَ لِي كُلُّ بَابٍ أَلْفَ بَابٍ وَ وَصَّانِي بِمَا أَنَا قَائِمٌ بِهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ بيمارى رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم شدت كرد و آثار ارتحال ظاهر شد و على علیهالسلام در آن هنگام حضور داشت چون نزديك شد روح مقدسش به آشيان جنان پرواز نمايد به على علیهالسلام فرمود يا على سرم را در ميان دامان خود بگذار كه امر خدا دررسيده چون جان من از كالبد بيرون خرامد آن را به دست خود بگير و بصورت بكش سپس مرا رو به قبله قرار داده و به كار غسل من بپرداز و نخستين كس بر من نماز بگزار و تا مرا در ميان قبر پنهان ننموده ای از من جدا مشو و در تمام امور خود از خدا كمك بخواه. على علیهالسلام حسب الامر سر مبارك پيغمبر اكرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم را در ميان دامن خود گذارد رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم در آن هنگام از هوش رفت زهراى مرضيه سلام الله علیها كه حضور داشت بصورت پدر بزرگوارش خيره شده گريه و ندبه میكرد و اين شعر را می خواند. سپيد چهره كه از بركت چهره نورانى او مردم از ابر باران میطلبند و او فريادرس بى پدران و پناه بيوه زنان است. رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم صداى دختر ارجمند داغدارش را شنيد سپس چشم باز کرد و با صداى ضعيفى فرمود: اى دختر اين شعر سروده عمويت ابو طالب است به جاى آن اين آيه را بخوان وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ « آيه ۱۴۴سوره آل عمران.» محمد فقط رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم بوده و پيمبران پيش از او درگذشته اند آيا هر گاه او بميرد يا كشته شود شما به حال پيش از اسلام خود برمیگرديد؟ زهرا سلام الله علیها مدتى گريست رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم او را به سوى خود خوانده چون نزديك رسيد رازى به ا او گفت كه روى مبارك فاطمه سلام الله علیها چون خورشيدى بر افروخت؛ آنگاه همچنان كه دست راست حضرت على علیهالسلام زير چانه مباركش بود و روح مقدسش به عالم جاويد پرواز كرد. على علیهالسلام جان منور او را چنانچه فرموده بود بدست گرفت و به صورت كشيد سپس رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم را به جانب قبله برده ديدگان او را به دست ولايتى خود بست و جامه بر اندام آن جناب كشيد و به انجام تغسيل و تكفين آن حضرت پرداخت. ثُمَّ ثَقُلَ ع وَ حَضَرَهُ الْمَوْتُ وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیهالسلام حَاضِرٌ عِنْدَهُ فَلَمَّا قَرُبَ خُرُوجُ نَفْسِهِ قَالَ لَهُ ضَعْ رَأْسِي يَا عَلِيُّ فِي حَجْرِكَ فَقَدْ جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِذَا فَاضَتْ نَفْسِي فَتَنَاوَلْهَا بِيَدِكَ وَ امْسَحْ بِهَا وَجْهَكَ ثُمَّ وَجِّهْنِي إِلَى الْقِبْلَةِ وَ تَوَلَّ أَمْرِي وَ صَلِّ عَلَيَّ أَوَّلَ النَّاسِ وَ لَا تُفَارِقْنِي حَتَّى تُوَارِيَنِي فِي رَمْسِي وَ اسْتَعِنْ بِاللَّهِ تَعَالَى فَأَخَذَ عَلِيٌّ علیهالسلام رَأْسَهُ فَوَضَعَهُ فِي حَجْرِهِ فَأُغْمِيَ عَلَيْهِ فَأَكَبَّتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها تَنْظُرُ فِي وَجْهِهِ وَ تَنْدُبُهُ وَ تَبْكِي وَ تَقُولُ: وَ أَبْيَضُ يُسْتَسْقَى الْغَمَامُ بِوَجْهِهِ ثِمَالُ الْيَتَامَى عِصْمَةٌ لِلْأَرَامِلِ فَفَتَحَ رَسُولُ اللَّهِ صلیاللهعلیهوآلهوسلم عَيْنَيْهِ وَ قَالَ بِصَوْتٍ ضَئِيلٍ يَا بُنَيَّةِ هَذَا قَوْلُ عَمِّكِ أَبِي طَالِبٍ لَا تَقُولِيهِ وَ لَكِنْ قُولِي وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ فَبَكَتْ طَوِيلًا فَأَوْمَأَ إِلَيْهَا بِالدُّنُوِّ مِنْهُ فَدَنَتْ مِنْهُ فَأَسَرَّ إِلَيْهَا شَيْئاً تَهَلَّلَ لَهُ وَجْهُ هَا. ثُمَّ قَضَى ع وَ يَدُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیهالسلام الْيُمْنَى تَحْتَ حَنَكِهِ فَفَاضَتْ نَفْسُهُ ع فِيهَا فَرَفَعَهَا إِلَى وَجْهِهِ فَمَسَحَهُ بِهَا ثُمَّ وَجَّهَهُ وَ غَمَّضَهُ وَ مَدَّ عَلَيْهِ إِزَارَهُ وَ اشْتَغَلَ بِالنَّظَرِ فِي أَمْرِهِ . فَجَاءَتِ الرِّوَايَةُ أَنَّهُ قِيلَ لِفَاطِمَةَ سلام الله علیها مَا الَّذِي أَسَرَّ إِلَيْكِ رَسُولُ اللَّهِ صلیاللهعلیهوآلهوسلم فَسُرِيَ عَنْكِ مَا كُنْتِ عَلَيْهِ مِنَ الْحَزَنِ وَ الْقَلَقِ بِوَفَاتِهِ قَالَتْ إِنَّهُ خَبَّرَنِي أَنَّنِي أَوَّلُ أَهْلِ بَيْتِهِ لُحُوقاً بِهِ وَ أَنَّهُ لَنْ تَطُولَ الْمُدَّةُ بِي بَعْدَهُ حَتَّى أُدْرِكَهُ فَسُرِيَ ذَلِكَ عَنِّي شیخ مفید الأرشاد فی معرفة حجج الله ج۱ ص ۱۸۴؛ مجلسی بحار الانوار ج ۲۲ ص ۴۷۹. |